تایتل قالب


بگذار که دستان دعا گوی  تو باشم
آیینه شوم
 باز فرا روی تو باشم

یک عمر غزل گفتنم از چشم تو بوده ست
بگذار که در شعر تو بانوی تو باشم

آنگونه به صحرای جنونم بکشانی
تا حلقه ای از سلسله ی موی تو باشم

زخمی که دو خنجر زده بر طاق دل من
طرحی ست که من زخمی ی ابروی تو باشم

یک جرعه شراب از خم چشم تو حلال ست
بگذار که من ساقی ی می جوی تو باشم

آبشخور دشت دل تو جای پلنگ ست
ای کاش که در چشم تو آهوی تو باشم

این طوق که بر دور گلویم شده چون داغ
داغی ست که هر لحظه پرستوی تو باشم

صبح هست و روا نیست که از خواب بر آیم
تقدیر من این ست که جادوی تو باشم

#پروین_اسحاقی

 


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی