تایتل قالب


من نمیدونم چی بگم
بسکه دلم پر از غمه
هر چی میخام غم نخورم
غم واسه من فراهمه

بسکه شبا چشمای من 
خون میباره اشک میریزه
روی گلِ ناز بالشم
پر از بلورِ شبنمه

به من میگن ولش بکن
اون واسه تو یار نمیشه
نمیدونن یادت با من
از سرِ شب تا صبحدمه

چیکار کنم مگه میشه 
تو رو زِ خاطر ببرم
رشته الفت بین ما
نمیدونن چه محکمه

اگه یه روز بیای پیشم
درد و غم از یادم میره
اما حالا درد و غمه 
که واسه زخمم مرهمه

به من میگن خاطره هاتو
دیگه از یاد ببرم 
نمیدونن که بوسه هات
هنوز رو لبها یادمه

یه روز می شست 
لبات روی لبای من
اما حالا روی لبام
آهِ به غم نشستمه

ای آسمون ستاره ها
اگه یه روزی دیدینش
بهش بگین که جایِ تو
توی دلِ شکستمه

#پروین_اسحاقی


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی