تایتل قالب


تو پنداری که من در خواب نازم 
ولی در التهاب و سوز و سازم

مبین آرامش و خاموشیم را
که مثل شمع در سوز و گدازم 

چو بر هم مینهم چشمان خود را
به یاد آن نگاه دلنوازم 

به جانم آتش عشق نهانی ست
رها از بند افسون و مجازم 

وضو از اشک چشم خویش دارم 
به سوی کوی او باشد نمازم 

ولی با اینهمه ترسم از آنروز 
که اشکم پرده بر دارد ز رازم 

بیا و آشتی کن با دل من 
که دیدار تو باشد چاره سازم

  #پروین_اسحاقی

 


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی