.
خیره میشوم به تو
اتاقم بوی عطر خیال تورا میدهد
دردانه ی من شدی
چه دلنواز است
زمزمه ی حضورت
در این فصل سرد و زیبا
مثل یک کودک
در من قد میکشی
اوج میگیری
در بی کران من
وقتی بیایی
خدا را صدا میزنم
باید به من نسیمی بدهد
که بوی تو رادر بطن جانم
ببرد
تو از زایش عشق
تا بارش باران مهر
زبان شعر نمی تواند حس آغوش کشیدنت را بیان کند
آغوشم را آغشته میکنم حتی به خیالت
بودنت آرامشی هست برای نفس کشیدنِم
همیشه بمان
سبز سبز
هم چو سرو
#پروین_اسحاقی
نظرات (۰)