تایتل قالب


۸۵ مطلب با موضوع «سپید» ثبت شده است

 

در من 
نفس می کشد
بودایی
که
می ترسد
 از تعمید

من
نفرینْ شده 
کاهنی
به معبد
 شهرِ  ممنوعه ام

حرام می دانم
عشق را،

دیری ست
به دنبال صلیب می گردم
میانِ
 آتشکده ای خاموش
  

    #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۹ ۰ ۰ ۴۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۹ ۰ ۰ ۴۵


 

عشقِ ناگهانی
 اتفاقی ست
که افتاده است
و من
تنهاترین ستاره ای که
بر مدار تو
می چرخم
چند سال نوری
هنوز باقی ست
تا رقص شانه هایم
کامل شود ؟

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۶۱

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۶۱


 

به آسمان که سلام می دهم

از ناودان نگاهت

باران ستاره

آبشار

و رنگین کمانی از غزل

بر طاق ابروانت هلال می شود

و من

ماه پیشانی می شوم

بر ارتفاع ستاره و غزل


خواستنت

کیفر اتفاقی ست که خواهد افتاد

کیفر شعرهایی که تا هنوز

نسروده ام

در کمرکش صبحی
که با فنجانی از قهوه ی چشمت

صبحانه ی عشق

آفتابی می شود

در تعارف سینی ی دستانم


بودنم را

بر سنگ فرش ایوان خیالم

پهن می کنم

و برای گنجشکانی که آمدنت را

به حسرت نشسته اند

دانه می ریزم

می دانم

      می دانم
تو

روزی خواهی آمد

و سفره ی دلت را

با من تقسیم می کنی


در من

زنی نفس می کشد

که با شب بخیری به ماه می رسد

با صبح بخیری به آفتاب

زنی

که دست هایش را

در باغچه می کارد

تا فروغ دیگری سبز شود

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۵۱

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۵۱


 

تو را
با نفس هایم می شناسم
خودم را
با دل تپیدن های شبانه ام
هنگامی
که عصایم آفتابی می ‌شود

حسرت به چشم از اینکه
شب
چه رنگی دارد
می خوانمت با لمس دستانم
به خط تاریکی

بهار را سبز می خوانم
آسمان را آبی رنگ
بی آنکه شکوفه ای را
به رقص دیده باشم

با دستانم
که راه می روم
پاهایم را
چراغ می نویسم
تا بیاد داشته باشم
پنجره
تنها دریچه ای ست
به جهانی
که طعم آیینه را نچشیده است

آب را
به شکل تشنگی می بینم
تو را
به رنگ اشتیاقی
که امانم را بریده است
آتش را
چگونه می شناختم
اگر آفتاب
گونه ام را برشته نمی کرد

مرا
با خطی بخوان
که شاملو سروده است
(با چشمی
که مردمکانش
از تابش نور تاثیر نپذیرفته است
چگونه
از رنگ ها حکایت توان کرد)

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۸

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۸


 

شامگاهان

در بستر رویاهایم!!!

        فرو می ریزند

دهشتناکِ

          تنهایی ام را
 
رنگ هایی مات

کدام رنگ؟

از وحشی موهایش ؟

 سرکشی روح

آشفتگی خیال

از نبودن هایش

                      حکایت دارد

و جلوه گر است

                 دلتنگی عشق را

در بیکران مهربانی

                از ندیدن هایش؟ 


بگو


کدام پرده را

                رنگ عشق است ؟

در تلاطم بیکران مهر

تا آن را به لحظه هایم 

                نقاشی کنم

عاشقانه 

در بهار...امیدِ
 
                    پروین

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۴۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۴۶


 

کلاغ
     کلاغ
        کلاغ
چقدر هوا تاریک ست
سایه ام را
کجا به خاک بسپارم

نفرین به آنکه گفت
مشکی
رنگ عشق ست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۶


 

هر صبح
شکنج شبانه ام را
از  پرچین پیراهنم
پرواز می دهم

به خواب که می اندیشم
عقابی
در من
بال می گسترد...

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۱

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۱


 

خاکسترم
غرور ققنوسی ست
نشسته بر
سرستون های به جای مانده از آتش

اسکندر
     اسکندر
       اسکندر
مستی بهانه بود
نیرنگ تاییس است
که منشور تاریخم را
به آتش کشید است

#پروین_اسحاقی 

تاییس
معشوقه ی ایرانی اسکندر است که به تحریک او تخت جمشید به آتش کشیده شد


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۵۹

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۵۹


 

با آسمانی بر شانه و
زمینی به زیر پای
از غربتی سیاه
بر آمده ام
به جستجوی صبحی
که شانه ام را
آفتابی کند

نگاهم
تلاوت آیه های سلام ست
و
نفس هایم
بوی ماه می دهند

تقصیر من نبود
که هیچ فصلی
بهانه ای نبود به رویش من

عطوفت کدامین سرانگشت
گلدان دلم را
به آب می رساند؟

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۵۴


 

به کوه می اندیشم
از ارتفاع 
از کوه به عقاب/
سیمرغی بر شانه هایم آشیان دارد که قاف را نمی شناسد.


چند سال نوری
 به انتظارت بمانم
تا سایه ات بر شانه ام مماس شود؟!

می دانم
 می            دانم
تو تنها ستاره ای
که هیچگاه بر مدار من نمی چرخی

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۵۸

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۵۸


۱ ۲ ۳ ... ۶ ۷ ۸ ۹

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی