تایتل قالب


۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زخم» ثبت شده است

با اینکه رُخم زردتر از پاییز است
شعر و سخنم سرد و ملال انگیز است 

پژمرده تر از برگ خزانم اما
با عشق تو باغ دل من گلزیز است

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۴ ۰ ۰ ۴۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۴ ۰ ۰ ۴۶


این واژه های ناب که از دل چکیده اند
شعر مرا ز جنس غزل آفریده اند

گنجشگ های بر لب ایوان خانه اند
بر سنگفرش صحن دل من پریده اند

تا آنکه مصرعی بسرایم زحال خویش
جان کندن مرا به نگاهی ندیده اند

هر بار نیمه جان شده ام از سرودنم
گویی برای مردن من سر رسیده اند

این گله های شعر - غزالان شب نفس_
در زیر نور ماه چه زیبا چریده اند

گاهی چنانکه لحظه ی پرواز مرغ غشق
بر ارتفاع تنگ قفس آرمیده اند

گاهی برای دیدن سیمرغ هفت شهر
تا قله های دور خدا پر کشیده اند

خون می چکد ز رقص خیالم به دفترم
تصویر زخم را به تماشا کشیده اند

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۰ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۰ ۰ ۰ ۵۴


 

دیدی آخر بر ملا شد آنچه در سر داشتم
نقش روی آب شد عشقی که باور داشتم

آسمان در تنگنای این قفس رویایی است
بودن در این قفس را با تو خوشتر داشتم

شهرزادِ در هزار و یک شبِ افسانه ام
در هوای قصه هایت دیده ی تر داشتم

نوشدارویی برای درد من پیدا نشد
سال ها بر روی پهلو  زخم خنجر داشتم

یک سیاوش در شبستان دلم در آتش ست
من کجا مانند تو تاب سمندر داشتم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۴ ۰ ۰ ۶۱

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۴ ۰ ۰ ۶۱


 

رقص اشک چکیده را مانم
سر به دامان کشیده را مانم

در شب و باد و ریزش باران
کاغذ آب دیده را مانم

قامتم ضربه از تبر خورده ست
قد سرو خمیده را مانم

زخم خورده ز تیغ بهتانم
چون گریبان دریده را مانم

مثل تنهایی قناریها
از قفس نا پریده را مانم

کس نپرسیده شکوه ام از چیست
قصه ی ناشنیده را مانم

کیستم چیستم نمی دانم
حس در خود خزیده را مانم

از بلندای شب گذر کردم 
صبح از ره رسیده را مانم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۴ ۰ ۰ ۵۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۴ ۰ ۰ ۵۵


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی