.
روح باران چه نوازشها داشت
شاخه ها و سر و کول من وتو
میزبانش بودند .
دست سبز تو برای دل من
طرح یک خاطره ای را می کاشت .
تشنه ی جام کلامت بودم
که تسلی جهان را یکجا
به سپیدی زمین می آمیخت
و به شبگیر دل خسته ی من
روشنی می آویخت .
#پروین_اسحاقی
.
روح باران چه نوازشها داشت
شاخه ها و سر و کول من وتو
میزبانش بودند .
دست سبز تو برای دل من
طرح یک خاطره ای را می کاشت .
تشنه ی جام کلامت بودم
که تسلی جهان را یکجا
به سپیدی زمین می آمیخت
و به شبگیر دل خسته ی من
روشنی می آویخت .
#پروین_اسحاقی
نظرات (۰)