تایتل قالب


۱۴۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پروین اسحاقی» ثبت شده است

 

کنم مرور چو بر روز و ماه و سال خودم
نبود و نیست به عهد و وفا مثال خودم

سوال ها به لبم هست  پیش آیینه
ولی خودم شده ام پاسخ سوال خودم

در آسمان خیالم چه خوش درخشیدی
ولی تو رفتی و من ماندم و خیال خودم

گذشتی از من و در کوره راه تنهایی
گذاشتی من سرگشته را به حال خودم

برای خود زده ام فال حافظ اما نیست 
به غیر نام تو در بیت بیت فال خودم

شکسته بالی  پروین  ز تیر دشمن نیست
چرا که ، خود زده ام تیرها به بال خودم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۵۳

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۵۳


(شقاقی) چهره ی شمشیر بازی
جوانمرد و رشید و کارسازی

 مسیر زندگی را مرد کوشش
به ورزش مرد صاحب امتیازی

به فرزندان خود غمخوار و دلسوز
  به همسر همزبان دلنوازی

ز دنیا دیده را ناگاه بر بست
ولی با نام نیک و سر فرازی 

همه شمشیربازان مثل (پروین)
به دل دارند داغ جانگدازی

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۵


 

تو را
با نفس هایم می شناسم
خودم را
با دل تپیدن های شبانه ام
هنگامی
که عصایم آفتابی می ‌شود

حسرت به چشم از اینکه
شب
چه رنگی دارد
می خوانمت با لمس دستانم
به خط تاریکی

بهار را سبز می خوانم
آسمان را آبی رنگ
بی آنکه شکوفه ای را
به رقص دیده باشم

با دستانم
که راه می روم
پاهایم را
چراغ می نویسم
تا بیاد داشته باشم
پنجره
تنها دریچه ای ست
به جهانی
که طعم آیینه را نچشیده است

آب را
به شکل تشنگی می بینم
تو را
به رنگ اشتیاقی
که امانم را بریده است
آتش را
چگونه می شناختم
اگر آفتاب
گونه ام را برشته نمی کرد

مرا
با خطی بخوان
که شاملو سروده است
(با چشمی
که مردمکانش
از تابش نور تاثیر نپذیرفته است
چگونه
از رنگ ها حکایت توان کرد)

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۶


 

شعر گاهی در ظرافت رشته ی ابریشم ست
گاه مثل لایه های کوه سخت و محکم ست

شعر آواز نخستینِ فرشته بوده است
در کتاب عشق اما یادگار آدم ست

شعر شاید داستانِ عشق را ماند که هست
اولش زیبا و اما آخر آن ماتم ست

گاه داسی می شود بر روی پیشانی ی ماه
گاه روی برگ گل ها
قطره
       قطره شبنم
               ست

لحظه ای در سادگی عریان تر از آیینه ست
لحظه ای مثل معما معنی آن مبهم ست

مثل پر ، وا کردن پروانه بر آغوش گل
با زلالی های هر احساس یار و محرم ست

در بلندای سرودن شعر را باید گریست
چون خیال شعر در هر لحظه تسبیح غم ست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۲

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۲


 

ای پدر تنها امیدم رفتی از دنیای فانی
بعد مرگ تو دگر هرگز نخواهم زندگانی

دائما با غم هم آغوشم ندارم شادمانی
دوست دارم پیشت آیم در سرای جاودانی

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۲

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۲


 

کلاغ
     کلاغ
        کلاغ
چقدر هوا تاریک ست
سایه ام را
کجا به خاک بسپارم

نفرین به آنکه گفت
مشکی
رنگ عشق ست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۶


 

بدهی گر تو مرا بال و دو تا پای دگر
جز به دیدار تو هرگز نروم جای دگر

چشم زردشتی ات آتشکده ی عشق من ست
باز بگذار برآیم به تماشای دگر

صبح آرامش من ساحل چشمان شماست
در سرم نیست نشینم لب دریای دگر

عشق خوابی ست که در چشم ترم گم شده است
روزها نیز به چشمم شده یلدای دگر

قلب چون سنگ تو احساس مرا درک نکرد
مانده بر روی لبم گفتن ای وای دگر

برگ  سبزی ست دلم
 - تحفه ی درویش-
                  مرا
جز همین تحفه
برای تو
چه اهدای دگر

بعد از این حال عطشناک من و شب همه شب.
مستی چشم تو و
محشر کبری دگر

#پروین_اسحاقی 
                  ‌


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۴۸

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۴۸


 

در دلم از عشق تنها تاب و تب آورده ای
با همین‌ منوال روزم را به شب اورده‌ ای

از لبت جز خنده ای هرگز نصیب من‌ نشد
در هوای بوسه جانم را به لب آورده ای

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۷


 

من تشنه ی آن نگاه نابم چکنم
از آتش عشق در عذابم چکنم

با یاد تو خواب می روم شب همه شب
گر سر نزنی شبی به خوابم چکنم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۴۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۴۵


 

ساحل و دریای رویان ...آی می چسبد نگو
     در هوای خیس باران ... آی میچسبد نگو

    اتفاق تازه ای رخ می دهد با لمس تو
    در درون من کماکان...آی می چسبد نگو ...

    گرمی آغوش تو با آن همه ناز و نفس
    در دل برف زمستان...آی می چسبد نگو ...

    بوسه های گاه و بیگاه من از لب های تو ...
    بوسه بازی فراوان ... آی می چسبد نگو ...

    من فریبت می دهم با شیطنت های غزل
    دلفریبی های شیطان ... آی می چسبد نگو

    زیر باران  راه رفتن ، دست در دستان تو
    در کنار ساحل ای جان ، آی می چسبد نگو 

    ساحل زیبای بارانی و بازی های ما
    در میان بغض طوفان...آی می چسبد نگو ...

    من غزل پرداز چشمان سیاهت باشم و
    صورت ماه تو خندان...آی می چسبد نگو...

    در میان موج دریا و من و کولاک عشق
    لمس احساس تو عریان ... آی می چسبد نگو


  #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۵۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۵۷


۱ ۲ ۳ ... ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی